شماره ١٧: تا از خودى خود نبريدند عزيزان

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تا از خودى خود نبريدند عزيزان
چون نى به مقامى نرسيدند عزيزان
چون عمر سبکسير ازين عالم پرشور
رفتند و به دنبال نديدند عزيزان
دادند به معشوق حقيقى دل و جان را
يوسف به زر قلب خريدند عزيزان
ديدند که در روى زمين نيست پناهى
در کنج دل خويش خزيدند عزيزان
تا قطره خود گوهر شهوار نمودند
از بحر چه تلخى نکشيدند عزيزان
تا آب نمودند دل خويش چو شبنم
در چشمه خورشيد رسيدند عزيزان
خارست نصيب تو ز گلزار، وگرنه
از خار چه گلها که نچيدند عزيزان
فقرى که تو امروز به هيچش نستانى
با سلطنت بلخ خريدند عزيزان
در قيد فرنگ آن که نيفتاده چه داند
کز جسم گرانجان چه کشيدند عزيزان
کردند به اکسير رضا شهد مصفا
تلخى اگر از خلق شنيدند عزيزان
نظارگيان تو ز کونين بريدند
از يوسف اگر دست بريدند عزيزان
صائب نرسيدند به سر منزل مقصود
تا پاى به دامن نکشيدند عزيزان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید