شماره ٧٧٠: به دل مژگان آن ناآشنا پنهان نمى ماند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
به دل مژگان آن ناآشنا پنهان نمى ماند
که خارى گر خلد در دست و پا پنهان نمى ماند
برو اى ساده دل اين پنبه را بر داغ ديگر نه
درين ابر تنک خورشيد ما پنهان نمى ماند
چو آب از لعل و چون رنگ از رخ ياقوت مى تابد
صفاى دست او زير حنا پنهان نمى ماند
دل ما و نگاهت هر دو مى دانند حال هم
که حال آشنا از آشنا پنهان نمى ماند
زدامان شفق گل مى کند هر صبح و هر شامى
چو شمع صبحگاهى خون ما پنهان نمى ماند
تراوش مى کند خون دل از سيماى گفتارم
نسيم مشک در جيب صبا پنهان نمى ماند
کجا ابر تنک خورشيد را آيينه دان گردد؟
صفاى سينه اش زير قبا پنهان نمى ماند
چه لازم وصف شعر آبدار خود کنى صائب؟
اگر دارد گهر آب صفا، پنهان نمى ماند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید