شماره ٧٦٧: زدوزخ گرمى هنگامه صحبت نمى ماند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
زدوزخ گرمى هنگامه صحبت نمى ماند
حضور خانه در بسته از جنت نمى ماند
به خواب عافيت از دولت بيدار قانع شو
که خواب امن از بيدارى دولت نمى ماند
سبکبارى گزين تا از فرو رفتن شوى ايمن
که بر روى زمين قارون زجمعيت نمى ماند
نمى سازد حصارى تنگى جا بيقراران را
که ريگ از جستجو در شيشه ساعت نمى ماند
شود زنگ خجالت شسته زود از چهره پاکان
که بر دامان يوسف گردى از تهمت نمى ماند
به دام دوربينى صيد کن اين برق جولان را
که تا بر خويشتن جنبيده اى فرصت نمى ماند
تهى مغزى که دارد فکر صيد خلق در خلوت
کمند وحدتش از حلقه کثرت نمى ماند
مجولذت زخورد و خواب صائب در کهنسالى
که در پايان عمر از زندگى لذت نمى ماند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید