شماره ٧٠٦: به مستى از ته دل آدمى خشنود مى باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
به مستى از ته دل آدمى خشنود مى باشد
نشاط هوشياران قلب روى اندود مى باشد
زيان نقصان ندارد مايه داران مروت را
فرومايه است هر کس ديده اش بر سود مى باشد
زفيض چشم حق بين در بيابانى است جولانم
که آنجا هر سياهى کعبه مقصود مى باشد
تو کز ذوق شهادت غافلى سير گلستان کن
که ما را شاخ گل شمشير خون آلود مى باشد
نشد دست زرافشان مهر را خاک از فرو رفتن
نمى ريزد زهم دستى که صاحب جود مى باشد
تفاوت نيست پيش بلبلان در خرده هاى گل
به چشم عارفان هر اخترى مسعود مى باشد
حريص از بيقرارى نقد خود را نسيه مى سازد
دل خرسند را هر نسيه اى موجود مى باشد
مآل کفر و ايمان را نمى دانم، همين دانم
که هر کس عشق ورزد عاقبت محمود مى باشد
نگردد با بصيرت جمع در زير فلک بودن
گريزان چشم بيناى شرر از دود مى باشد
زدست انداز دوران پاره گرديدن نمى داند
لباسى را که اشک و آه تار و پود مى باشد
بغير از درد و داغ عشق صائب هر چه اندوزى
به بازار قيامت سربسر نابود مى باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید