شماره ٦٨٩: لب نو خط جانان دور باش بوالهوس باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
لب نو خط جانان دور باش بوالهوس باشد
که شکر در دل شب ايمن از جوش مگس باشد
قيامت مى کند در سايه زلف سيه خالش
جگردارست هر دزدى که همدست عسس باشد
فزايد با ضعيفان چرب نرمى شادمانى را
که گل خندان بود تا در ميان خار و خس باشد
چه حاصل از تماشاى گلستان عندليبى را
که باغ دلگشا چاک گريبان قفس باشد
مبند از ناله لب تا دامن منزل به دست آرى
که ره خوابيده گردد کاروان چون بى جرس باشد
اگر گفتار خود سنجيده مى خواهى تامل کن
که گوهر روزى غواص از پاس نفس باشد
به قدر پختگى بر خويش مى لرزند آگاهان
ندارد بيم افتادن ثمر چون نيمرس باشد
خيالات غريب من زغربت بر نمى آيد
که سرگشته است فريادى که بى فريادرس باشد
ندارد نفس با طول امل آسودگى صائب
زپيچ و تاب فارغ نيست تا سگ در مرس باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید