شماره ٦٨٦: غرور نوخطان افزون زخوبان دگر باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
غرور نوخطان افزون زخوبان دگر باشد
رم آهوى مشکين از غزالان بيشتر باشد
طلبکار خدا را منزل از ره دورتر باشد
به دريا چون رسد سيلاب آغاز سفر باشد
به طوفان گوهر از گرد يتيمى برنمى آيد
هميشه گرد غم بر جبهه اهل هنر باشد
ندارد در حريم قرب ره آيينه رويان را
ميان عشقبازان هر که آهش در جگر باشد
به حيرانى توان شد کامياب از چهره خوبان
ازين گلشن گل آن چيند که دستش زير سر باشد
کند از باغ بيرون اضطراب دل صنوبر را
در آن گلشن که سرو قامت او جلوه گر باشد
در آغوش حريم وصل هجران مى کشد عاشق
که چشم شرمگينان حلقه بيرون در باشد
نسازد مضطرب سيل حوادث زود پيران را
عمارت چون نشست خود نمايد بى خطر باشد
به شيرينى سر آرد نوبهار زندگانى را
چو زنبور عسل آن را که منزل مختصر باشد
تهيدستى سخن را رنگ ديگر مى دهد صائب
ندارد ناله جانسوز چون نى پر شکر باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید