شماره ٦٦٢: هلال عيد از گردون زنگارى هويدا شد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
هلال عيد از گردون زنگارى هويدا شد
پى بيرون شد از درياى غم کشتى مهيا شد
زماه نو چنان شد صيقلى آيينه دلها
که هر کس هر چه در دل داشت بى مانع هويدا شد
به از روشندلى تير شهابى نيست شيطان را
که شد باريک زاهد تا هلال عيد پيدا شد
به ساغرهاى پى در پى مرا درياب اى ساقى
که بر تن پوست خشک از زهد خشکم همچو مينا شد
به چندين چشم بر گردون هلال عيد مى جستم
زموج باده چندين ماه نو يکبار پيدا شد
به صد رنگينى طاوس بيرون آمد از خلوت
بط مى گرچه چندى از نظر پنهان چو عنقا شد
به يک ناخن گره نتوان گشود از عقده مشکل
دل عالم زماه عيد حيرانم که چون وا شد
چو بوى گل که از بسيارى برگ گل افزايد
زماه روزه حسن دختر رز عالم آرا شد
نگردد ساز چون قانون عشرت مى پرستان را؟
که مضراب دگر صائب زماه نو مهيا شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید