شماره ٦٢٣: دل ما بر سيه روزان فقر از خود فزون سوزد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
دل ما بر سيه روزان فقر از خود فزون سوزد
چراغ خانه ما در برون بيش از درون سوزد
به چشم روشنم از اشک خواهد شد سيه عالم
به اين عنوان اگر در دل مرا چون لاله خون سوزد
ندارد رنگى از بال سمندر آتش سوزان
کجا آن پرده شرم از شراب لاله گون سوزد؟
بود دست حمايت عشق حسن آتشين خو را
که لرزد شمع بر خود بيشتر پروانه چون سوزد
اگر نعلش در آتش نيست از خورشيد رخسارى
چرا هر شب ز انجم داغ چرخ نيلگون سوزد؟
برآرد سر چو دود از خيمه گستاخانه ليلى را
نفس چون گردباد آن را که در دشت جنون سوزد
ندارم شکوه اى از طالع وارون، به اين شادم
که مى آيد به پايان زود چون شمعى نگون سوزد
نشويد خواب اگر از چشم شيران گريه مجنون
که در شبها چراغى بر سر اهل جنون سوزد؟
برآيد روز حشر از بوته صائب چون زر خالص
به درد و داغ عشق آن کس که در اينجا فزون سوزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید