شماره ٦١٧: زشوق عالم بالا روان با تن نمى سازد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
زشوق عالم بالا روان با تن نمى سازد
به پاى کاروانى بوى پيراهن نمى سازد
زخواب آلودگى روح تو در جسم است پا برجا
که چون بيدار گردد پاى با دامن نمى سازد
ترا دل مانده در قيد تن از آلوده دامانى
وگرنه دانه چون شد پاک با خرمن نمى سازد
مدار از دولت دنياى دون چشم وفادارى
که خورشيد سبک جولان به يک روزن نمى سازد
به تن جان گرامى در قيامت مى کند رجعت
گسستن رشته را غافل ازين سوزن نمى سازد
زتن وحشت کند صائب چو دل گرديد نورانى
که چون آيينه روشن گشت با گلخن نمى سازد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید