شماره ٥٩٥: جنونى کو که آتش در دل پرشورم اندازد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
جنونى کو که آتش در دل پرشورم اندازد؟
زعقل مصلحت بين صد بيابان دورم اندازد
شدم غافل زشکر سوده الماس، مى ترسم
که کافر نعمتى در مرهم کافورم اندازد
منم آن دانه بى طالع اين صحراى خرم را
که مورم پيش مرغ و مرغ پيش مورم اندازد
زمستى مى شمارم بى نمک شور قيامت را
نيم صهبا که يک مشت نمک از شورم اندازد
قبول خاطر مشکل پسندان چون توانم شد؟
که آتش چون سپند از دامن خود دورم اندازد
نيم سنگ فلاخن، ليک دارم بخت ناسازى
که بر گرد سر هر کس که گردم دورم اندازد
به درياى حلاوت غوطه برمى آورم صائب
اگر عريان قضا در خانه زنبورم اندازد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید