شماره ٥٨٦: تن آسانى عنان زندگانى را نمى گيرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
تن آسانى عنان زندگانى را نمى گيرد
گرانبارى زمام کاروانى را نمى گيرد
سبکسيرى شود سيلاب را در سنگلاخ افزون
گرانخوابى عنان زندگانى را نمى گيرد
فريب نشأه افيون مخور زنهار در پيرى
که جز مى نشأه اى جاى جوانى را نمى گيرد
به تدبير از قضاى حق ميسر نيست جان بردن
سپر پيش بلاى آسمانى را نمى گيرد
بخيلان گر کنند استادگى در شکر افشانى
زطوطى هيچ کس شيرين زبانى را نمى گيرد
زبيقدرى غبارى نيست بر دل پاک گوهر را
کسادى از گهر روشن روانى را نمى گيرد
نمى گردد غبار خط زرفتن حسن را مانع
زبرق ابر سيه آتش عنانى را نمى گيرد
نسازد پرده شرم از عتاب آن شوخ را خامش
که فانوس از چراغ آتش زبانى را نمى گيرد
نپوشد چشم اگر آن سنگدل از ديدن عاشق
خموشى پيش راه همزبانى را نمى گيرد
ندارد خط مشکين رتبه آن لعل جان افزا
سياهى جاى آب زندگانى را نمى گيرد
عرق بى خواست زان رخسار شرم آلود مى جوشد
چمن پيرا زشبنم ديده بانى را نمى گيرد
طلاى خالص از آتش نبازد رنگ را صائب
بهار از عاشقان رنگ خزانى را نمى گيرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید