شماره ٥٦٨: سبکسير توکل کى پى هر رهنما گيرد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
سبکسير توکل کى پى هر رهنما گيرد؟
زمين بى نيازى نيست ممکن نقش پا گيرد
(زخورشيد اختر ما تيره روزان کى جلا گيرد؟
چه پرتو چشم روزن از چراغ آسيا گيرد؟)
زمرگ تلخ پروا نيست بى برگ و نوايان را
چراغ تنگدستان خامشى را از هوا گيرد
ز ارباب طمع آزاد مردان مى شمارندش
اگر پهلوى اهل فقر نقش بوريا گيرد
نه بر خود رحم دارد نفس نافرمان نه بر مردم
سگ ديوانه چون بيگانه پاى آشنا گيرد
زخست تا نگيرد باز پس چشمش نياسايد
پر کاهى اگر از کشت گردون کهربا گيرد
زخورشيد درخشان است نعل سايه در آتش
زهى غافل که جا در سايه بال هما گيرد
برد از راه بيرون هر دليلى بى بصيرت را
به آسانى زدست کور هر طفلى عصا گيرد
زخون خويش غيرت مى برم بر دامن پاکش
چسان بينم که آن دست بلورين را حنا گيرد؟
سيه دل شکوه از وضع جهان دارد، نمى داند
که عالم يوسفستان مى شود چون دل جلا گيرد
نهالى را که رود نيل شايسته است ميرابش
ز آب چاه کنعان تا به کى نشو و نما گيرد؟
چو دل شد آب، دست سعى از تدبير کوته کن
که اين دريا عنان اختيار از ناخدا گيرد
اميد دستگيرى دارد از مستغرق دريا
به مخلوق آن که از خالق زغفلت التجا گيرد
ميان محرم و بيگانه فرقى نيست در غيرت
نخواهم خون من دامان آن گلگون قبا گيرد
زبس در خاکسارى ريشه محکم کرده ام صائب
زپا افتد اگر استاده اى دست مرا گيرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید