شماره ٥٦٦: به هر محفل بهشتى روى من منزل کجا گيرد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
به هر محفل بهشتى روى من منزل کجا گيرد؟
که از رضوان بهشت جاودان را رو نما گيرد
زشرم جلوه مستانه او سرو پا در گل
زطوق قمريان چون دود از روزن هوا گيرد
سر خورشيد را چون صبح بيند در کنار خود
زروى صدق اگر دامان شب دست دعا گيرد
مده تن در گرفتن گر دل آزاده مى خواهى
که در ششدر فتد جسمى که نقش بوريا گيرد
ندارد چشم احسان از خسيسان همت قانع
محال است استخوان را از دهان سگ هما گيرد
نهال دستگيري، دستگيرى بار مى آرد
نماند بر زمين هر کس که کورى را عصا گيرد
تمناى ترحم دارم از شمع جهانسوزى
که از خاکستر پروانه رخسارش جلا گيرد
زهر بيدل نيايد غوطه در درياى خون خوردن
که دارد زهره تا دامان آن گلگون قبا گيرد؟
چو خورشيد درخشان در زوال خويش مى کوشد
بلند اقبال چون از زيردستان سايه وا گيرد
نيندازد زنخوت سايه بر روى زمين صائب
نهال سرکش او در دل هر کس که جا گيرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید