شماره ٥٣٠: لباس عاريت پيش از طلب انداختن دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
لباس عاريت پيش از طلب انداختن دارد
قمارى را که بردى نيست در پي، باختن دارد
پشيمانى ندارد جان به آن جان جهان دادن
نفس در زير آب زندگانى باختن دارد
زر و سيم جهان از مار افزون مى گزد دل را
کليد گنج را از کف چومار انداختن دارد
گرانى مى کند گرد علايق بر دل روشن
ازين زنگار اين آيينه را پرداختن دارد
به اندک فرصتى زنگار بخت سبز مى گردد
به زهر چشم گردون چند روزى ساختن دارد
نينديشد دل کامل عيار از آتش دوزخ
زر خالص کجا انديشه از بگداختن دارد؟
عجب پروانه بر آتش سبکروحانه مى تازد
مگر در سوختن از شمع اميد ساختن دارد؟
به خاک کشتگان خويش اى غارتگر جانها
اگر شمعى نياري، قامتى افراختن دارد
نيندازى ثمر بر خاک اگر چون سرو بى حاصل
به عذر بى بريها سايه اى انداختن دارد
اگر چون سرو دارد بيگناهى گردن افرازى
خجالت ميوه اى چون سر به زير انداختن دارد
اگرچه تيغ او صائب به هر صيدى نپردازد
به اميد شهادت گردنى افراختن دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید