شماره ٥٠٢: کسى تاب خدنگ غمزه آن دلربا دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
کسى تاب خدنگ غمزه آن دلربا دارد
که چون آيينه از جوهر زره زيرقبا دارد
در آن وادى که من از تشنگى بر خاک مى غلطم
سراب نااميدى جلوه آن بقا دارد
به اندک روزگارى تاک شد از سرو رعناتر
نگردد زير دست آن کس که دستى در سخا دارد
نديدم يک نفس راحت زحس ظاهر و باطن
چه آسايش در آن کشور که ده فرمانروا دارد؟
من آن آتش نو امر غم که چون از يکدگر ريزم
زگرمى استخوانم شمع در راه هما دارد
مرا بيطاقتى محروم دارد از وصال او
که از آتش شرر را اضطراب دل جدا دارد
فريب دولت ده روزه دنيا مخور صائب
که آخر بدورق گرداندنى بال هما دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید