شماره ٤٨٨: عجب دارم که يار اين نابسامان را به ياد آرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
عجب دارم که يار اين نابسامان را به ياد آرد
چه افتاده است کس خواب پريشان را به ياد آرد؟
فراموشى زياران لازم افتاده است دولت را
کجا بر چرخ، عيسى دردمندان را به ياد آرد؟
نبيند داغ دشمنکامى از ايام، آگاهى
که در ايام دولت دوستداران به ياد آرد
به کافر نعمتى مشهور گردد ناجوانمردى
که با درد جگرسوز تو درمان را به ياد آرد
سزاى خاکمال انتقام است آن دل غافل
که با درياى رحمت گرد عصيان را به ياد آرد
چو مور آن کس که از ملک قناعت گوشه اى دارد
زهى غفلت اگر ملک سليمان را به ياد آرد
زبيدردى نمک را زخم ما خون مى کند در دل
به مرهم چون فتد کارش نمکدان را به ياد آرد
نبيند بينوايى هرگز از دوران نواسنجى
که در ايام بى برگى گلستان را به ياد آرد
زکافر نعمتان قسمت است آن طوطى نادان
که با گفتار شيرين شکرستان را به ياد آرد
وطن را خوارى اخوان کند خاک فراموشان
عزيز مصر هيهات است کنعان را به ياد آرد
خوشا رندى که چون از ساغر توحيد مى نوشد
خمارآلودگان بزم امکان را به ياد آرد
زياد گريه مستانه خميازه است کار دل
صدف را چاک گردد دل چو نيسان را به ياد آرد
زکنعان روى در ديوار زندان آورد صائب
چو يوسف سيلى بيداد اخوان را به ياد آرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید