شماره ٤٤٧: زگل تنها کجا بزم گلستان ساز مى گردد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
زگل تنها کجا بزم گلستان ساز مى گردد؟
که اين هنگامه گرم از شعله آواز مى گردد
اميد بازگشتن دل به زلف او عبث دارد
به ناف آهوان کى نافه هرگز باز مى گردد؟
به روى بستر گل خواب راحت نيست شبنم را
نقاب از روى گلرنگ که امشب باز مى گردد؟
تعجب نيست گردد گرد خط داروى بيهوشى
نگه در پرده چشمى که خواب ناز مى گردد
مشبک مى شود چون پرده زنبورى از کاوش
اگر سد سکندر پرده اين راز مى گردد
تو کز اهل بصيرت نيستى قطع منازل کن
که بينا چون شرر و اصل به يک پرواز مى گردد
ندارد در کمند جذبه بحر لطف کوتاهى
که هر موجى که مى بينى به دريا باز مى گردد
ملامتگر سر از دنبال بد گوهر نمى دارد
زبان آتشين شمع خرج گاز مى گردد
به فرداى قيامت مى فتد نشو و نماى ما
به اين تمکين اگر قانون طالع ساز مى گردد
سخن را روى گرم از قيد خاموشى برون آرد
سپند از آتش سوزان بلند آواز مى گردد
چو انجم تا سحر مژگان به يکديگر نخواهى زد
اگر دانى چه درها در دل شب باز مى گردد
درون پيکر خشک آتشى از عشق او دارم
که مى سوزد چونى هر کس به من دمساز مى گردد
به شمع صبح ماند شعله آواز بلبل را
همانا خامه صائب نواپرداز مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید