شماره ٤٤٣: ز خط هشيار کى آن نرگس مخمور مى گردد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
ز خط هشيار کى آن نرگس مخمور مى گردد؟
نمک بيهوشدارو زين مى پرزور مى گردد
زداغ عشق سر تا پاى من چشم بصيرت شد
که از خورشيدتابان عالمى پر نور مى گردد
زبى برگى به حسن عاقبت اميدها دارم
که دار آخر برومند از سر منصور مى گردد
پرکاهى مروت نيست خرمن دستگاهان را
وگرنه دانه اى قفل دهان مور مى گردد
زعشق لاله رويان داغ جانسوزى است عاشق را
که سرديهاى دوران مرهم کافور مى گردد
اگر آهو حصارى در بيابان کرد مجنون را
غزال از دورباش وحشت من دور مى گردد
چرا از قامت خم مى شود کم قوت پيران؟
اگر از حلقه گرديدن کمان پرزور مى گردد
ندارد اينقدر استادگى تعمير احوالم
به گرد دامنى ويرانه ام معمور مى گردد
چنان از پرتو منت گريزان است طبع من
که از مهتاب زخمم چون نمک ناسور مى گردد
همان جوياى آوازه است خاک مسند آرايان
سر فغفور آخر کاسه فغفور مى گردد
به خود محتاج خواهد پست فطرت دردمندان را
طبيب از صحت بيمار خود رنجور مى گردد
عنان اختيار از دست بيرون مى برد خست
عصاکش بر در دلها به پاى کور مى گردد
همان از خارخار حرص در زندان بود صائب
اگر دست سليمان پايتخت مور مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید