شماره ٤٣٩: نسيم نوبهاران بر دماغم بار مى گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
نسيم نوبهاران بر دماغم بار مى گردد
گل بى خار در پيراهن من خار مى گردد
تن خاکى نگيرد پيش راه پاکدامانان
که در بر روى يوسف باز از ديوار مى گردد
نهد احسان ساقى تاج لعل از باده اش بر سر
سر هر کس که در ميخانه بى دستار مى گردد
چنان ترسيده است آيينه ام از پرتو منت
که از صيقل جهان بر ديده من تار مى گردد
زسختيهاى دوران مى شود دشوارها آسان
مصور صورت شيرين درين کهسار مى گردد
نباشد در جگر آب مروت بحر را، ورنه
چو گوهر جام ما از قطره اى سرشار مى گردد
ندارد با زمين گيران غفلت گفتگو سودى
ره خوابيده کى ز آواز پا بيدار مى گردد؟
نگردانند از سنگ ملامت روخداجويان
که چون سيلاب سنگين شد سبکبرفتار مى گردد
درشتيهاى ره را عذرخواهى نيست چون منزل
اگر مردن نباشد زندگى دشوار مى گردد
در ايام کهنسالى زدنيا رو به عقبى کن
که مى افتد به هر سو مايل اين ديوار مى گردد
زبى آرامى از نقش مراد افتاده اى غافل
چو شد استاده آب آيينه گلزار مى گردد
در پوشيده سد ره شود مهمان غيبى را
گرانخوابى حجاب دولت بيدار مى گردد
دل روشن زحرف و صوت هيهات است بگشايد
بر اين آيينه عکس طوطيان زنگار مى گردد
چرا انديشم از زخم زبان ناصحان صائب؟
که سوهان از درشتيهاى من هموار مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید