شماره ٤٣٠: به افسون پير و طول امل هشيار کى گردد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
به افسون پير و طول امل هشيار کى گردد؟
ره خوابيده از بانگ جرس بيدار کى گردد؟
مگر در دامن خورشيد تابان افکند خود را
وگرنه چشم شبنم سير از گلزار کى گردد؟
گرانى از حباب بى تعلق نيست دريا را
کسى کز خود تهى گرديد بر دل بارکى گردد؟
بلند و پست عالم رهروان را مى کند رهبر
اگر سوهان نباشد تيغها هموار کى گردد؟
فزايد عرض لشکر شوکت مهر سليمان را
زخط عنبرين آن خال بى پرگار کى گردد؟
ندارد شکوه از سنگ ملامت طاقت عاشق
پلنگ سخت جان دلگير از کهسار کى گردد؟
اگر در تيغ باشد آب، در درياست جولانش
جدايى عاشقان را مانع ديدار کى گردد؟
به مژگانهاى خواب آلود، طاقت بر نمى آيد
سپر سد ره شمشير جوهر دار کى گردد؟
حناى گل نگردد بوى گل را مانع از جولان
شهيد عشق را روح از طلب بيکار کى گردد؟
زقرب بحر، پيچ و تاب موج افزون شود صائب
دل عاشق تسلى از وصال يار کى گردد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید