شماره ٤٢٩: چنين از خون اگر دامان آن گل لاله گون گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
چنين از خون اگر دامان آن گل لاله گون گردد
زدامنگيرى او آستينها جوى خون گردد
زهم پاشيد دلها تا بريدى زلف مشکين را
پريشان مى شود لشکر علم چون سرنگون گردد
به عمر نوح نتوان از گرستن داد بيرونش
دلى کز کاوش مژگان او درياى خون گردد
نفس در سينه خاکستر شود صحرانوردان را
غبار خاطرم گر دامن دشت جنون گردد
گل خورشيد دارد غنچه نيلوفرش در بر
چو گردون هر تنى کز سنگ طفلان نيلگون گردد
زنقش خوبرويان مى رود کوه گران از جا
مگر تمکين شيرين بند پاى بيستون گردد
مکن صائب پريشان همت خود را به هر کارى
که صاحب فن نگردد هر که خواهد ذوفنون گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید