شماره ٤٢٠: در ايام تهيدستى فغان صاحب اثر گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
در ايام تهيدستى فغان صاحب اثر گردد
ندارد ناله جانسوز چون نى پر شکر گردد
اگر يوسف چنين از پير کنعان باخبر گردد
زکنعان بوى پيراهن گريبان چاک برگردد
نمى گيرد به خود نقش قدم اين دشت پروحشت
مگر بوى جگر ما را به مجنون راهبر گردد
مده در بحر هستى لنگر تسليم را از کف
که هر چينى که بر ابروزنى موج خطر گردد
نمى سوزد به بيمار محبت دل طبيبان را
زبيتابى مگر خون در رگ ما نيشتر گردد
محال است از محيط خودنمايى سر برآوردن
کدامين عکس را ديدى که از آيينه برگردد؟
ندارد مى پرستى حاصلى غير از سبکبارى
خوشا مستى که از ميخانه بى دستار برگردد
دل عاشق به فکر سينه پر خون نمى افتد
به کنعان اين عزيز از مصر هيهات است برگردد
زسرو او کنار هر خس و خارى گلستان شد
همان آغوش ما چون حلقه از بيرون در گردد
نمى آيد زما عاجزکشى چون خصم کم فرصت
دم شمشير ما از يک نگاه عجز برگردد
يکى از چشم بنديهاى عشق اين است عاشق را
که همزانو بود با يار و دنبال خبر گردد
نمى دارد ترازوى عدالت سنگ کم صائب
گذارد هر که دندان بر جگر صاحب گهر گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید