شماره ٤١٥: به هر آب تنک کى همت من آشنا گردد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
به هر آب تنک کى همت من آشنا گردد؟
من و بحرى که از يک موجش اين نه آسيا گردد
خودى سرگشته دارد راه پيمايان عالم را
زخود هر کس که پا بيرون گذارد رهنما گردد
چه رسم است اين که هر کس از سعادت بهره اى دارد
براى استخوانى گرد عالم چون هما گردد
قفس هم مى تواند مانع از پرواز شد ما را
اگر شيرازه آتش زنقش بوريا گردد
درين گلشن که رنگ و بو زهم بيگانگى دارد
کسى تا کى به دنبال نسيم آشنا گردد؟
گرانبار تعلق کاروانسالار مى خواهد
چه لازم بوى پيراهن به دنبال صبا گردد؟
اگر دل را زتن خواهى جدا، برآه زور آور
که روز باد، کاه از دانه در يک دم جدا گردد
محال است اين که پيکان ترا از دل برون آرد
اگر سنگ ملامت سر بسر آهن ربا گردد
سکندر مى کند در يوزه آب از خضر، غافل
کز اکسير قناعت آبرو آب بقا گردد
مبادا هيچ کس را روز سختى در کمين يارب
دل گندم دو نيم از بيم سنگ آسيا گردد
دل از رد و قبول هر دو عالم کنده ام صائب
پر کاهى ندارم تا وبال کهربا گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید