شماره ٣٩٧: در آن مجلس که از مستى رخت طاقت گداز افتد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
در آن مجلس که از مستى رخت طاقت گداز افتد
اگر خورشيد تابان چهره افروزد به گاز افتد
علاج من همان از چشم بيمار تو مى آيد
کجا درد محبت را مسيحا چاره ساز افتد؟
به دامان غرور آب زمزم گرد ننشيند
اگر صد تشنه از پا در بيابان حجاز افتد
ز زخم خنجر الماس پهلو مى کنى خالى
چه خواهى کرد اگر کارت به مژگان دراز افتد؟
هجوم بيقراران تيغ غيرت برنمى تابد
مبادا ديده محمود بر زلف اياز افتد
عجب نبود کز آن رو آب مى گردد دل صائب
هوا چون آتشين شد نخل مومين در گداز افتد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید