شماره ٣٦١: جوش گل شد باده سرجوش مى بايد کشيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
جوش گل شد باده سرجوش مى بايد کشيد
حلقه از ساغر به گوش هوش مى بايد کشيد
گلشن از نازک نهالان يک تن سيمين شده است
باغ را چون ابر در آغوش مى بايد کشيد
در لب خاموش ساغر گفتگو بسيار هست
پنبه چون ميناى مى از گوش مى بايد کشيد
باده گلرنگ را با ساقيان گلعذار
بر رخ گلهاى شبنم پوش مى بايد کشيد
نيست هر افسرده را از گوهر عرفان خبر
حرف عشق از سينه پرجوش مى بايد کشيد
هوشياران خون مستان را به ساغر مى کنند
باده را با مردم بيهوش مى بايد کشيد
رازهاى سر به مهر سينه ميخانه را
از لب پيمانه خاموش مى بايد کشيد
مدتى سجاده تقوى به دوش انداختى
چند روزى هم سبو بر دوش مى بايد کشيد
مى برد شيرينى بسيار دلها را زکار
حرف تلخى زان لب چون نوش مى بايد کشيد
بزم چون پرشور باشد مطربى در کار نيست
باده در گلبانگ نوشانوش مى بايد کشيد
با زبان نتوان برآمد با نواسنجان عشق
حرف صائب چون بر آيد گوش مى بايد کشيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید