چشم او تعليم رم کردن به آهو مى دهد
غمزه او تيغ بيباکى به ابرو مى دهد
در دل شب مى توان گل چيد از گلزار فيض
آفتابى شد چو رنگ گل، کجا بو مى دهد؟
ديده رسوانگاهان پرده از کارت کشيد
اين سزاى آن که هر آيينه را رو مى دهد
تلخ کردن لب به دشنام هوسناکان چرا؟
خيره چشمان را سزا آن چين ابرو مى دهد
اين غزل در جلوه برقى به صائب جلوه کرد
اينقدر توفيق، موزونان که را رو مى دهد؟