شماره ٣٠٥: از گلستانى که بلبل روى گردان مى شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
از گلستانى که بلبل روى گردان مى شود
شبنم رخسار گل اشک يتيمان مى شود
نيست جان کاملان را در تن خاکى قرار
مى رود آسايش ازگوهر چو غلطان مى شود
نيست ممکن آب با آيينه گردد سينه صاف
تيرگى رزق سکندر زآب حيوان مى شود
مهر خاموشى کند بى پرده راز عشق را
زخم صبح از بخيه انجم نمايان مى شود
حجت قاطع کند کوته زبان لاف را
شمع مى لرزد به جان چون صبح خندان مى شود
حرص در تنگ شکر بر خاک مى مالد زبان
خاک بر موران قانع شکرستان مى شود
مست گشتم تا زمينا پنبه ساقى برگرفت
از گل ابرى زمين من گلستان مى شود
عيب خود را مى کند پوشيده نادان در لباس
پرده دار پاى خواب آلود دامان مى شود
تن به تسليم و رضا دادن بود بر دل گران
طفل در گهواره بستن بيش گريان مى شود
قطره چون گوهر شود، ايمن شود از انقلاب
مى برم غيرت به هر چشمى که حيران مى شود
سنگ طفلان است کوه قاف در ميزان عقل
کوه غم صائب به مجنون سنگ طفلان مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید