شماره ٢٩١: محنت امروز، فردا جمله راحت مى شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
محنت امروز، فردا جمله راحت مى شود
اشک خونين آب صحراى قيامت مى شود
تلخى بيدارى شبهاى اين محنت سرا
در شبستان لحد خواب فارغت مى شود
در لباس آب کوثر مى کند جولان سرشک
آههاى سرد سروباغ جنت مى شود
نااميد از آه سرد و ناله سوزان مباش
کاين بخار و دود آخر ابر رحمت مى شود
دست هر کس را که مى گيرى درين آشوبگاه
بر چراغ زندگى دست حمايت مى شود
تا پريشان است دل در شهر بند کثرتى
خويش را هرگاه سازى جمع، وحدت مى شود
پيش اهل دل ندارد فوت مطلبى ماتمى
بيشتر از فوت وقت اينجا مصيبت مى شود
عشق را سنگ ملامت مى شود سنگ فسان
عقل خام است آن که دلسرد از نصيحت مى شود
مى کند بيهوده گويى خانه دل را سياه
چون نفس در سينه دزدى نور حکمت مى شود
هرکسى را حد خود باشد حصار عافيت
جغد در ويرانه از اهل سعادت مى شود
گوشه گيرى را بلايى همچو شهرت در قفاست
چاره اين درد بى درمان به صحبت مى شود
مى شود شيرين به مهلت آب دريا در صدف
ميگسارى مايه اشک ندامت مى شود
هر سرايى را چراغى هست صائب در جهان
خانه دل روشن از نور عبادت مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید