شماره ٢٨١: تا نگردد محو انجم مهر تابان کى شود؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
تا نگردد محو انجم مهر تابان کى شود؟
تا نريزد اشک گردون صبح خندان کى شود؟
جلوه عدل است در چشم ستمگر ظلم را
آسمان از کرده هاى خود پشيمان کى شود؟
گردباد آسمان در وادى عشق است محو
در چنين دشتى غبار ما نمايان کى شود؟
سينه عاشق نمى باشد تهى از درد و داغ
خانه اهل کرم خالى ز مهمان کى شود؟
هر هوسناکى که سوزد داغ، اهل عشق نيست
ديو اگر انگشترى يابد سليمان کى شود؟
چشم مادر گريه بيجا دست مى دارد نگاه
دخل دريا کم به خرج ابر نيسان کى شود؟
تشنگى نتوان به شبنم بردن از ريگ روان
خاک بى انصاف سير از خرده جان کى شود؟
مى رود چون موج از آب گهر دامن فشان
ديده ما جاى آن سرو خرامان کى شود؟
شد جهان کان نمک از خنده پنهان او
شورش محشر حصارى در نمکدان کى شود؟
عاشق پر دل نمى انديشد از زخم زبان
سيل از دريا به خارى روى گردان کى شود؟
توشه راه است برق گر مرو را خاروخس
کعبه رو دلگير از خار مغيلان کى شود؟
با چراغ برق مى جويد ضعيفان را سحاب
در بهاران دانه زير خاک پنهان کى شود؟
فکر صائب در غريبى مى نمايد خويش را
سرمه مقبول نظرها در صفاهان کى شود؟
پيش مردان مى گشايد عشق، صائب راز خويش
هر کجا مردى نباشد تيغ عريان کى شود؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید