شماره ٢٥٧: هر که پيوندد به اهل دل، به جان بينا شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
هر که پيوندد به اهل دل، به جان بينا شود
هر چه رزق طوطى از شکر شود گويا شود
حسن بالادست را مشاطه اى چون عشق نيست
سرو از آغوش تنگ قمريان رعنا شود
حلقه بر در کوفتن چون مار دلرا مى گزد
بسته بهتر آن درى کز سخت رويى وا شود
مى فشاند آستين بى نيازى بر جهان
دست هر کس آشنا با دامن شبها شود
ازنظر بازى نمى گردند اهل دل ملول
سير کى چشم حباب از ديدن دريا شود؟
لازم حسن است بيباکى به هر صورت که هست
بيستون بر نقش شيرين بستر خارا شود
چون رگ سنگ از کشاکش بازماند موجه اش
صبر من گر لنگر بيتابى دريا شود
دست خود صائب کسى کز چرک دنيا پاک شست
بر فلک همکاسه خورشيد چون عيسى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید