شماره ٢٤٧: چون رخ از مى بر فروزى آب گلشن مى رود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
چون رخ از مى بر فروزى آب گلشن مى رود
چون شوى سرگرم، تاب نخل ايمن مى رود
دانه تا در خاک پنهان است رزق برق نيست
سر به دنبالش گذارد چون به خرمن مى رود
نيست آسان غم برون بردن ز دل احباب را
بر سر خارى چه خون از چشم سوزن مى رود
رنگ رخسار چمن در فکر بال افشاندن است
آب ده چشمى که فصل سير گلشن مى رود
يک طرف با خاکسار خويش افتادن چرا؟
پرتو مه تنگ در آغوش روزن مى رود
ماه مى خواهد که گردد چهره با رخسار او
کرم شب تابى به جنگ شمع ايمن مى رود
حال صائب دور ازان مژگان چه مى پرسى که چيست
با دل مجروح بر مژگان سوزن مى رود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید