شماره ١٩١: با دهان تلخ، ناکامى که خرسندش کنند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
با دهان تلخ، ناکامى که خرسندش کنند
تلخکامان کام شيرين از شکر خندش کنند
هر که پيچد همچو مجنون گردن از زنجير عشق
آهوان در دامن صحرا نظربندش کنند
در حريم حسن هر شمعى که برخيزد زخاک
از پر پروانه ما برگ پيوندش کنند
بى دل خرسند در فقر و غنا آرام نيست
آن زمان آسوده گردد دل که خرسندش کنند
زان به سالک زهر پيمايند از جام وجود
تا به تلخيهاى مردن آرزومندش کنند
هست اگر آسايشي، چون سرو در دست تهى است
واى بر نخلى که مى خواهد برومندش کنند
آب در روغن برآرد از دل آتش فغان
واى بر آن کس که با ناجنس دربندش کنند
چون صدف هر کس که شد افتادگان را دستگير
چون نباشد در ميان، نيکى به فرزندش کنند
برنخيزد، عالم ايجاد را هر کس که ديد
از شکر خواب فنا بيدار هر چندش کنند
هر که چون صائب شود قانع به درد و داغ عشق
بى نياز از لاله دامان الوندش کنند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید