شماره ١٦١: ديده ها را چهره گلرنگ گلشن مى کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
ديده ها را چهره گلرنگ گلشن مى کند
روى آتشناک، شمع کشته روشن مى کند
بى حجابى بر فروغ حسن باد صرصرست
شرم، خوبى را چراغ زير دامن مى کند
خانه چشم زليخا شد سفيد از انتظار
بوى پيراهن به کنعان خانه روشن مى کند
مى شوند از گرمخونى آشنا، بيگانگان
بر چراغ لاله شبنم کار روغن مى کند
دردمندان را حصار آهنى در کار نيست
داغ چون پيوست با هم، کار جوشن مى کند
غافل است از پاى خواب آلود من در زير سنگ
آن که از کويش مرا تکليف رفتن مى کند
سرکشى و ناز را بر طاق نسيان مى نهى
گر خبر يابى که تنهايى چه با من مى کند
مى دهد ميدان به سيل تندرو از سادگى
کوته انديشى که هموارى به دشمن مى کند
ديده باريک بين را مى شود مويى حجاب
رشته عالم را سيه در چشم سوزن مى کند
قامت خم مى شود مانع ز رفتن عمر را
سنگ اگر لنگر در آغوش فلاخن مى کند
مى کند با اهل دل صائب سپهر نيلگون
آنچه با آيينه تاريک، گلخن مى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید