شماره ١٥٨: فکر جمعيت عبث دل را پريشان مى کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
فکر جمعيت عبث دل را پريشان مى کند
آن که سر داده است ما را فکر سامان مى کند
نرم کن دل را به آه آتشين کاين مشت خون
سخت چون گرديد، در تن کار پيکان مى کند
هر که زد بر آتش خشم آب، مانند خليل
آتش سوزنده را بر خود گلستان مى کند
مى کند از راه احسان بنده صد ديوانه را
کودکان را هر که آزاد از دبستان مى کند
لذت آزادگى يار بر او بادا حرام
بنده خود خلق را هر کس به احسان مى کند
خرج ابر از کيسه درياست، حيرانم چرا
اينقدر استادگى با تشنه جانان مى کند
غيرت آرد خون بحر پاک گوهر را به جوش
چون صدف لب باز پيش ابر نيسان مى کند
در چنين وقتى که مى ريزد زهم اوراق عمر
صائب از غفلت همان ترتيب ديوان مى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید