شماره ١٠٢: در گلستانى که بلبل جوش غيرت مى زند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
در گلستانى که بلبل جوش غيرت مى زند
باغبان در سايه گل خواب راحت مى زند
مى شود از سنگ طفلان چون تن مجنون کبود
خال ليلى جامه در نيل مصيبت مى زند
در شبستانى که مى سوزد برون در سپند
بى ادب پروانه ما بال جرأت مى زند
عشق از هر کس که مى خواهد حديثى وا کشد
خامه اش را شق به شمشير شهادت مى زند
هر که چون عنقا کنار از مردم عالم گرفت
در لباس گوشه گيرى فال شهرت مى زند
مى شود چون لاله روشن شمع اميدش زسنگ
کاسه در خون جگر هر کس به رغبت مى زند
هر که در دولت نبيند پيش پاى خويش را
گر سراپا چشم گردد پا به دولت مى زند
گرچه از طوفان کثرت هر زمان در عالمى است
قطره ما ساغر از درياى وحدت مى زند
هر که را چون خال، حسن عنبرين خط روى داد
مهر بر بالاى خورشيد قيامت مى زند
ابر رحمت شست صائب نامه اعمال من
اشک گرم من همان جوش ندامت مى زند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید