شماره ٦٩: آبها آيينه سرو خرامان تواند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
آبها آيينه سرو خرامان تواند
بادها مشاطه زلف پريشان تواند
رعدها آوازه احسان عالمگير تو
ابرها چتر پريزاد سليمان تواند
شاخ گلها دست گلچين بهارستان تو
غنچه ها از زله بندان سر خوان تواند
سروها از طوق قمرى سربسر گرديده چشم
دست بر دل محو شمشاد خرامان تواند
قدسيان پروانه شمع جهان افروز تو
آسمانها طوطيان شکرستان تواند
شب نشينان عاشق افسانه هاى زلف تو
صبح خيزان واله چاک گريبان تواند
سبزپوشان فلک چون سرو با اين سرکشى
سبزه خوابيده طرف گلستان تواند
نافه هاى مشک کز سودا بيابانى شدند
از هواخواهان زلف عنبر افشان تواند
بى نيازانى که بر فردوس دست افشانده اند
در هواى چيدن سيب زنخدان تواند
از گداز عشق، دلهايى که نازک گشته اند
پرده فانوس شمع پاکدامان تواند
سينه هايى کز خس و خار علايق پاک شد
شاهراه جلوه سرو خرامان تواند
آتشين رويان که مى بردند از دلها قرار
چون سپند امروز يکسر پايکوبان تواند
چون صدف جمعى که گوهر مى فشاندند از دهن
حلقه در گوش لب لعل سخندان تواند
خوش خرامانى که زير پا نکردندى نگاه
همچو نقش پا سراسر محو جولان تواند
مغزهايى کز پريشانى به خود پيچيده اند
گردباد دامن پاک بيابان تواند
صائب افکار تو دل را زنده مى سازد به عشق
زين سبب صاحبدلان جوياى ديوان تواند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید