شماره ٥٢: از سر پر آرزو دل زردرويى مى کشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
از سر پر آرزو دل زردرويى مى کشد
عاقل از بالاى جاهل زردرويى مى کشد
قسمت دنيا ز اهل آخرت شرمندگى است
حق چو شد بى پرده، باطل زردرويى مى کشد
در پرى بيش است خجلت کاسه دريوزه را
ماه نو چون گشت کامل زردرويى مى کشد
آبروى خاکسارى از گهر افزونترست
بحر پرگوهر ز ساحل زردرويى مى کشد
رنگ در خونم نماند ازبس که کاهيدم زعشق
صيد من از تيغ قال زردرويى مى کشد
چون چراغ صبح مى ميرد براى خامشى
بس کز آن رو شمع محفل زردرويى مى کشد
شرم همت بين که با بخشيدن سربى دريغ
همچنان از داس، حاصل زردرويى مى کشد
مى کند پيوند بى نسبت عزيزان را ذليل
برگ سبز از دست سايل زردرويى مى کشد
نيست تا آيينه، هر زشتى بود صائب نکو
از دل آگاه، غافل زردرويى مى کشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید