شماره ٤٥: زخم گل آب از نواى آبدارم مى کشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
زخم گل آب از نواى آبدارم مى کشد
شور بلبل خجلت از جوش بهارم مى کشد
از مروت نيست مجنون مرا عاقل شدن
در سر هر کوچه طفلى انتظارم مى کشد
گرچه دامن بر ثمر چون سرو و بيد افشانده ام
همچنان سنگ ملامت زير بارم مى کشد
وحشيى کز سايه خود خانه مى سازد جدا
اينقدر دنبال خود يارب چه کارم مى کشد؟
روى سختى کز دل چون آهن او ديده ام
گر شوم در سنگ پنهان، چون شرارم مى کشد
شد نمايان زخمم از سير خيابان بهشت
دل به سير کوچه باغ زلف يارم مى کشد
چون توانم پاى در دامن چو بيدردان کشيد؟
خار صحراى ملامت انتظارم مى کشد
آن که دامن بر چراغ عمر من زد، اين زمان
آستين بر گريه شمع مزارم مى کشد
صائب آن نخل برومندم که در فصل خزان
خون گل گردن ز جيب شاخسارم مى کشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید