شماره ٤٤: هر که را از خانه بيرون جذبه دل مى کشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
هر که را از خانه بيرون جذبه دل مى کشد
حلقه از نقش قدم در گوش منزل مى کشد
نيست در خاطر غبار از قطع دريا موج را
تيغ خود را بر فسان گاهى زساحل مى کشد
عقده دلبستگى را اندک اندک باز کن
ورنه مرگ اين رشته را يکبار غافل مى کشد
زخم دندان ندامت انتقام خون ما
وقت فرصت از لب ميگون قاتل مى کشد
پنجه مژگان گيرايى که من ديدم ازو
ريشه جوهر برون زآيينه دل مى کشد
حسن عالمگير ليلى نيست در جايى که نيست
از کلوخ و سنگ مجنون ناز محمل مى کشد
تا به کى در پرده طاقت عنا ندارى کنم؟
خون گرمى را که تيغ از دست قاتل مى کشد
زخمها در چاشنى دارد تملقهاى خصم
سنگ نه بهر دوستى دامان سايل مى کشد
مى کند عاشق دل خود را تهى در بزم وصل
رهرو آگاه خار از پا به منزل مى کشد
در به رويش مى شود چون غنچه باز از شش جهت
هر که پاى جستجو در دامن دل مى کشد
در چنين وقتى که مى بايد به حق پرداختن
هر نفس دل را به جايى فکر باطل مى کشد
هر که صائب نفس را در حلقه فرمان کشيد
گردن شير ژيان را در سلاسل مى کشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید