شماره ٣٧: روى يوسف تا کبود از سيلى اخوان نشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
روى يوسف تا کبود از سيلى اخوان نشد
همچو روى نيل بر مصرش روان فرمان نشد
بر سرير کامرانى تکيه چون يوسف نزد
هر که چندى معتکف در گوشه زندان نشد
صدزبان از خوشه در شکر برومندى نگشت
دانه تا يک چند در زيرزمين پنهان نشد
در سخن کى مى تواند شد سرآمد چون قلم؟
هر که در هر نقطه چون پرگار سرگردان نشد
گرچه شد بازيچه موج خطر هر پاره اش
کشتى طوفانى ما سير از طوفان نشد
تا به بوى گل نشد قانع درين بستانسرا
با حقيرى در نظر زنبور صاحب شان نشد
در مذاقش خاک صحراى قناعت تلخ بود
بر سر خوان سليمان مور تا مهمان نشد
نيکوان را خيره چشمى پرده بيگانگى است
محرم خوبان نشد آيينه تا حيران نشد
کى ندانم نرم خواهد گشت آن ابروکمان
اين کمان سخت در دوران خط آيان نشد
نيست در طالع گشايش عقده بخت مرا
ورنه کوتاهى زسعى ناخن و دندان نشد
برگرفت از لب مرا مهر خموشى آه گرم
ابر صائب مانع برق سبک جولان نشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید