غزل شماره ۷۸۷

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر دمم در امتحان چندى کشى
دامنم در خون جان چندى کشى
مهربان خويشتن گفتم تو را
کينه آن هر زمان چندى کشى
همچو خاکم بر زمين افتاده خوار
سر ز من بر آسمان چندى کشى
چون جهان سر بر خطت دارد مدام
چون قلم خط بر جهان چندى کشى
در غمت چون با کنارى رفته ام
تو به زورم در ميان چندى کشى
بر تو دارم چشم از روى جهان
بر من از مژگان سنان چندى کشى
همچو شمعى سر نهادم در ميان
بر سرم تيغ از ميان چندى کشى
پيشکش مى سازمت گلگون اشک
رخش کبرت را عنان چندى کشى
چون سپر بفکندم و بگريختم
تو به کين من کمان چندى کشى
کينت از صد مهر خوشتر آيدم
کين ز چون من مهربان چندى کشى
بر سرم آمد لاشه صبرم ز عجز
تنگ اسب امتحان چندى کشى
بس سبک دل گشتى از عشق اى فريد
جان بده بار گران چندى کشى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید