غزل شماره ۷۴۱

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مورچه قيرفام بر قمر آورده اى
هندوى طوطى طعام بر شکر آورده اى
سر نبرم از غمت زانکه تو از سرکشى
با سر زلفين خويش سر به سر آورده اى
بى سر و پاى توام گرچه به جان خواستن
اى دل و جان رهى دردسر آورده اى
جان و دلم سوخته است از طمع خام تو
تا تو مرا باز خود از چه برآورده اى
زلف چو زنجير تو حلقه به گوشم بکرد
حلقه زنجير خود چون به درآورده اى
پشت کمان شدم قدم تا تو به تير مژه
جان و دلم چون هدف در نظر آورده اى
خاطر عطار ريخت گوهر معنى به نطق
تا تو کنارش ز چشم پر گهر آورده اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید