غزل شماره ۷۲۷

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى جهانى خلق حيران مانده
تو به زير پرده پنهان مانده
تو به عزت بر دو عالم تاخته
ما اسير بند و زندان مانده
عشق تو طوفان و جان ها شبنمى
شبنمى در زير طوفان مانده
تا شده عشق تو در جان معتکف
جان ز سوداى تو بيجان مانده
عاشقان مستغرق تو صد هزار
در سواد اين بيابان مانده
جان عاشق با وجود عشق تو
از وجود خود پشيمان مانده
همچو عطار آتشين دل خون فشان
در ره تو صد هزاران مانده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید