غزل شماره ۷۱۶

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دوش آمد زلف تاب داده
جان را ز دو لب شراب داده
صد تشنه آتشين جگر را
از چشمه خضر آب داده
زان روى که ماه سايه اوست
صد نور به آفتاب داده
هر که از لب او سؤال کرده
صد دشنامش جواب داده
زان باده که جان خراب او بود
جامى به دل خراب داده
چون مست شده دل از شرابش
او را ز جگر کباب داده
عطار در آتش فراقش
تن در غم و اضطراب داده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید