غزل شماره ۷۰۳

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى دل به ميان جان فرو شو
در حضرت بى نشان فرو شو
تا کى گردى به گرد عالم
يک بار به قعر جان فرو شو
گر مى خواهى که کل شود دل
کلى به دل جهان فرو شو
دريا که تو را به خويشتن خواند
نعره زن و جان فشان فرو شو
چون نيست بجز فرو شدن روى
صد سال به يک زمان فرو شو
چون جمله فرو شدند اينجا
تو نيز درين ميان فرو شو
گر بر تو فشاند آستين يار
سر بر سر آستان فرو شو
گر هيچ در امتحان کشيدت
مردانه در امتحان فرو شو
تا کى گردى به گرد هرکس
در هرچه درى در آن فرو شو
گر در روش تو نيست سودى
دل خوش کن و در زيان فرو شو
چون نيست يقين که محض جانى
دم درکش و در گمان فرو شو
گر پنهانى برآى پيدا
ور پيدايى نهان فرو شو
گر نيست به عز قرب راهت
در بعد به رايگان فرو شو
گر نتوانى چنين فرو شد
بارى برو و چنان فرو شو
عطار چه در مکان نشستى
برخيز و به لامکان فرو شو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید