غزل شماره ۶۷۵

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى صبا برگرد امشب گرد سر تاپاى او
صد هزاران سجده کن در عشق يک يک جاى او
جان ما را زنده جاويد گردانى به قطع
گر نسيمى آورى از زلف عنبرساى او
گر سر انگشت بى حرمت به زلف او برى
دشنه خونين خورى از نرگس شهلاى او
پيک راهى تو به شمع روى او منگر بسى
تا نگردى همچو من پروانه نا پرواى او
نيست دستورى که آرى چهره او در نظر
کز نظر آزرده گردد چهره زيباى او
گر تو خواهى کرد کارى صد جهان جان وام کن
پس برافشان جمله بر روى جهان آراى او
جام جم پر آب خضر از دست عيسى چون خورند
همچنان خور شربتى از جام جان افزاى او
منتظر بنشسته ام تا تحفه آرى زودتر
سر به مهرم يک شکر از لعل گوهر زاى او
جهد کن تا آن سمن را بر نيازارى به گرد
خاصه آن ساعت که روى آرى به خاک پاى او
تا نسازى چشم را از خاک پايش توتيا
کى توانى شد به چشم خويشتن بيناى او
غسل ناکرده مرو تر دامن آنجا زينهار
زانکه نتوان کرد الا پاک دامن راى او
غسل کن اول به آب ديده من هفت بار
تا طهارت کرده گردى گرد هفت اعضاى او
گر زيان کردى دل و دين در ره او اى فريد
سود تو در هر دو عالم بس بود سوداى او



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید