غزل شماره ۶۶۷

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر با تو بگويم غم افزون شده من
خونين شودت دل ز غم خون شده من
زان روى که چون زلف تو تيره است و پريشان
تو دانى و بس حال دگرگون شده من
خاکى شده ام تا چو قدم رنجه کنى تو
با خاک ببينى تن هامون شده من
بيم است که ذرات جهان جمله بسوزد
زين آتس از سينه به گردون شده من
دى گفته ام اى جان سر زلف تو چه چيز است
گو دام تو اى مرغ همايون شده من
پرسيده ام اى ليلى من آن که اى تو
گو آن تو اى عاشق مجنون شده من
گفتم که دهانت چو الف هيچ ندارد
گفتى بنگر طره چون نون شده من
آن روز مبادا که بدين چشم ببينم
هندو بچه اى را به شبيخون شده من
جانا به خدا بخش دلم را که گزيده است
مقبول تو را اين دل مفتون شده من
خون دل عطار چه ريزى که نيابى
هم طبع سخن پرور موزون شده من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید