غزل شماره ۶۳۹

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى ياد تو کار کاردانان
تسبيح زبان بى زبانان
بر خود گيرند خرده هر دم
در عشق تو جان خرده دانان
عشاق ز بوى جام وصلت
تا حشر بمانده سرگرانان
هر لحظه هزار عاشق مست
در راه تو آستين فشانان
در زلف تو صد هزار دل هست
چوبک زن تو چو پاسبانان
بر تنگ شکر ز تير مژگانت
بنشانده به ره نگاهبانان
از بس که دلم نشان تو جست
گم گشت نشان بى نشانان
جان خود که بود که خون نگردد
در عشق جمال چون تو جانان
عطار شکسته را برون بر
کلى ز ميان بد گمانان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید