غزل شماره ۶۲۴

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما چو بى ماييم از ما ايمنيم
از تولا و تبرا ايمنيم
از تفاخر همچو گردون فارغيم
وز تغير همچو دريا ايمنيم
چون گذر کرديم از بالا و پست
هم ز پستى هم ز بالا ايمنيم
چون نه نادان و نه دانا مانده ايم
هم ز نادان هم ز دانا ايمنيم
چون زبان از نيک و بد دربسته ايم
هم ز شنوا هم ز گويا ايمنيم
چون قرار کار ما رفتست دى
لاجرم ز امروز و فردا ايمنيم
نام و ننگ ما در اقصاى جهان
گر نهان شد ور هويدا ايمنيم
روز و شب بى راه مى جوييم راه
زانکه از ناايمنى ما ايمنيم
چون سر عطار گوى راه شد
از سرير لاف و سودا ايمنيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید