غزل شماره ۶۲۳

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما ره ز قبله سوى خرابات مى کنيم
پس در قمارخانه مناجات مى کنيم
گاهى ز درد درد هياهوى مى زنيم
گاهى ز صاف ميکده هيهات مى کنيم
چون يک نفس به صومعه هشيار نيستيم
مست و خراب کار خرابات مى کنيم
پيرا بيا ببين که جوانان رند را
از بهر درديى چه مراعات مى کنيم
طاماتيان ز دردى ما توبه مى کنند
ما بى نفاق توبه ز طامات مى کنيم
نه لاف پاک بازى و مردمى همى زنيم
نه دعوى مقام و مقامات مى کنيم
ما را کجاست کشف و کرامات کين همه
بر آرزوى کشف و کرامات مى کنيم
دردى کشيم و تا به نباشيم مرد دين
بر اهل دين به کفر مباحات مى کنيم
گو بد کنيد در حق ما خلق زانکه ما
با کس نه داورى نه مکافات مى کنيم
اى ساقى اهل درد درين حلقه حاضرند
مى ده که کار مى به مهمات مى کنيم
سلطان يک سواره نطع دو رنگ را
بى يک پياده بر رخ تو مات مى کنيم
ما شب روان باديه کعبه دليم
با شاهدان روح ملاقات مى کنيم
در کسب علم و عقل چو عطار اين زمان
هم يک دو روز کار خرابات مى کنيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید